فضلالله دهش (زاده ۶ اردیبهشت ۱۲۴۰ – درگذشت ۲ اردیبهشت ۱۳۳۸) ملقب به عطاالملک در اصفهان چشم به جهان گشود.پدرش حاج محمد حسین شیرازی تاجری شیرازی بود. او که در سال ۱۳۰۰ اقدام به تأسیس اولین کارخانه نساجی اصفهان کرده بود، چهار سال بعد تجهیزات نخستین کارخانه برق اصفهان را به ایران وارد کرد. این تجهیزات به وسیله گاری و با طی مسافت طولانی به اصفهان آورده شد و برای نخستین بار ساختمانهای عالی قاپو و چهلستون را با چراغهای الوان چراغانی کرد. گفته میشود برای عبور لوازم و تجهیزات
کتاب صعود چهل ساله، مروری بر دستاوردهای ۴۰ ساله انقلاب اسلامی براساس آمارهای بینالمللی است که به قلم حجت الاسلام سید محمد حسین راجی و جمعی از پژوهشگران به رشته تحریر درآمده است.بر اساس این گزارش، «استقلال»، «گسترش عدالت اجتماعی»، «گسترش برخورداری های عمومی»، «عزت و اقتدار»، «پیشرفت های زیرساختی»، «پیشرفت صنعتی»، «پیشرفت در معنویت»، «کرامت زن»، و «آزادی و مردم سالاری» سرفصل های ۹ فصل این کتاب می باشد.برای معرفی دقیق تر محتوای این کتاب باید بگوییم که فصل «استقلال» با ریزموضوعات «از وابستگی دوران پهلوی تا استقلال ایران اسلامی و «استقلال در کشورهای دنیا»؛ فصل «گسترش عدالت اجتماعی» با ریز موضوعات «نابرابری» و «فقر»؛ فصل «گسترش برخورداری های عمومی» با ریزموضوعات «امنیت غذایی»، «آموزش مناسب»، «بهداشت»، «دسترسی به آب»، «دسترسی به برق»، «دسترسی به سوخت»، «دسترسی به وسائل ارتباطی» و «شاخصه توسعه انسانی»؛ فصل «عزت و اقتدار» با ریزموضوعات «اقتدار امنیتی»، «اقتدار نظامی» و «اقتدار منطقه ای»؛ فصل «پیشرفت های زیرساختی» با ریزموضوعات «حوزه حمل و نقل» و «علم و فناوری»؛ فصل «پیشرفت صنعتی» با ریز موضوعات «انرژی» و «صنعت»؛ فصل «پیشرفت در معنویت» با ریزموضوعات «معنویت در دوران پهلوی»، «معنویت در جمهوری اسلامی»، «تأثیر جمهوری اسلامی بر معنویت دنیا» و «بحران معنویت در غرب»؛ فصل «کرامت زن» با ریزموضوعات «زن در نگاه سران ایران»، «بررسی وضعیت زنان» و «کرامت زن در غرب» و فصل «آزادی و مردم سالاری» با ریزموضوعات «آزادی و مردم سالاری در دوران پهلوی»، «آزادی و مردم سالاری در انقلاب اسلامی»، «نقد شاخص های آزادی در غرب» و «علل تحقق نیافتن کامل اهداف انقلاب اسلامی» بوده .
اما دوستان عزیز با تواضع بگویم ادبیات که از چشم و جان خواننده به نظر دلنشین و زندگیبخش میآید، در جاری شدنش از جان و دست نویسنده بسی که جان فرسا و فلاکتبار است. دستکم در تجربه شخصی میتوانم بگویم آنچه مرا از پای درآورد ناممکن بودن نوشتن است. وقتی به ناچار شروع میکنم به نوشتن، چنان که گویی به دوزخی وارد میشوم، شاید به امید آن که به بهشتواری برآورم.اما غالبا درون دهلیزهای آن در میمانم و چون سرانجام از آن دهلیزها میگذرم با صرف سالهای عمر، از پس چندی که برمیگردم و به حاصل کارم مینگرم حقیقت این است که غالبا احساسی ناخوشایند دارم. پس گاهی به صرافت میافتم که دورش بریزم یا که بسوزانمش. اما عمری که در پای آن ریختم چه میشود؟بنابراین با بیرحمی به جراحی و تراشیدن و ساییدن همانچه میپردازم که در لحظات نوشتن شوقی جانسوز به آن همه داشتهام و این جرح و تعدیل بیشتر نابودم میکند. نمونهاش همین کاری که در دست دارم که در مسیر تراش و سایشها از بیش از هفت نام گذر کردم تا سرانجام سلوک قرار بیافت.»رمان سلوک چه سالی نوشته شده است؟رمان سلوک پنجمین رمان محمود دولت آبادی است که بین سالهای 77 تا 81 نوشته شده و در اوایل دهه هشتاد به چاپ رسیده است. این رمان یکی از مشهورترین رمانهای فارسی و آثار محمود دولتآبادی است. داستان سلوک چیست؟قهرمان داستان سلوک مردی به نام قیس است که به اروپا سفر کرده است و قرار است مهمان دوستش به نام آصف باشد اما آصف خانه نیست و داستان قیس از جایی شروع میشود که ما او را در کوچهای سرگردان میبینیم که به دنبال مردی رهگذر به سمت گورستان میرود. این مرد ناشناخته گویی همان گذشته قیس است و او را به داستانِ عاشقانهاش در یازده سال پیش میبرد. زمانی که قیس عاشق دختری 17 ساله بوده است. داستان سلوک داستانی عاشقانه است که خواننده را به دل ِ عاشقانههای قدیمی میبرد. روایت این داستان روایتی چندلایه و جذاب است و دولتآبادی روایت جریان سیال در این رمان بهره برده است. بخشهایی از رمان سلوکآدمى هرگز روح خود را از نگاه خود پنهان نمى دارد اگر با خویش در ریا نیاشد؛ و انسان مگر چند چشم محرم مى شناسد تا بتواند دل_باطن خود را در پرتو نگاه ها وابدارد بى هیچ پرهیز و گریز؟ در باور عشق و شناخت حقیقت آن، مرد ممکن است فریب بخورد؛ اما زن… زن حقیقت عشق را زود تشخیص مى دهد با حس نیرومند زنى، و اگر دبّه در مى آورد از آن است که عشق هم برایش کافى نیست ، او بیش از عشق مى طلبد، جان تو را.کشتن روح انسان جنایت بی خون و خنجری است که زن، تنها زن می تواند آنرا با ظرافت تمام به انجام برسانددوزخ، چه دوزخیست شب. میدانم، میدانم، از آنکه آزمودهام بهشت شب را هم. چه بهشتی بود و چه دوزخی که هست. اضطراب را هم میشناسم، نه بس از یک جهت. از هفتاهفت جهت. عجب دوزخی!
استاد ماکان نقاش بزرگ که یک مبارز سیاسی علیه دیکتاتوری رضا شاه است در تبعید درمی گذرد. یکی از آثار باقیمانده از او، پردهای است بهنام «چشمهایش»، چشمهای زنی که ...