جامعه‌ای را تصور کنید که در آن هیچ قانونی وجود نداشته باشد، آن جامعه از نگاه شما چه شکلی است؟ اکنون جامعه‌ای را تصور کنید که در آن قوانین سخت و سنگینی وجود دارند، قوانینی که حتی فکر کردن شما را هم کنترل می‌کنند و شما را تبدیل به یک ماشین بی‌مغز می‌کنند، آن جامعه از نگاه شما چه شکلی است؟

جرج اورول  معتقد است: «اگر روند تاریخ تغییر نکند، انسان‌ها انسانیت خودشان را از دست می‌دهند.»

کتاب 1984  با ظرافت خاصی مرز بین این دو جامعه را تصویر کرده است و دید شما را به یک جامعه پادآرمان‌شهر باز می‌کند.

کتاب 1984، دنیای ترسناکی را توصیف می‌کند که تنها سه کشور بزرگ در آن وجود دارند؛ اوشینیا، اوراسیا، ایستیشیا. همان سه کشور بی رحم هم همیشه با یکدیگر در حال جنگند. این داستان در لندن، در کشور اوشینیا رخ می‌دهد که جامعه‌اش به سه طبقه تقسیم شده است، طبقه‌ی کارگر، اعضای عادی حزب (مردم عادی) و اعضای رده بالای حزب. همه‌ی افراد جامعه در این سه دسته قرار می‌گیرند و باید از برادر بزرگ که رئیس حزب است، اطاعت کنند. نوشتن در این جامعه ممنوع است و آزادی‌های فردی پایمال خواهد شد و ج همه‌ی جامعه به وسیله‌ی تلویزیونهای تله‌اسکرین کنترل می‌شود. در این جامعه برای همه تنها یک حقیقت محض وجود دارد و آن حقیقت هم حزب است، نه چیزی بیشتر و نه چیزی کمتر.